۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

پیکار با اهریمن

به مناسبت 21 آذر روز گریز اهریمن
مقاله ای ازمسوول سازمان جوانان سرور بیژن جانفشان

ده ها سال پیش در غروب ملتها آنجا که مردمان آزاد در سه قاره در حال پیکار و نبرد سهمگینی با اهریمن ارتجاع سرخ کمونیست و همپیمانان لیبرال آنها بودند آنجا که خون پاک میهن پرستان خاک را گلگون می کرد، آنجا که جنگ بر سر مرگ و زندگی بود، دلاور مردان در صف مقدم جنگی نابرابر و شجاع زنان با حمایت همه جانبه از سرزمین نیاکانی خود می خورشیدند آنجا که ملت برای بقای آرمانها و آرزوها تاریخی خود شجاعانه می کوشید وبا تعصبی خاص از اندیشه ها و پندارهای ملی و میهنی و آیینی قدمی کوتاه نمی آمد و از یکپارچگی سرزمین خود از حفظ خون شریف خود و نگاهبانی از نیا خاک خود تا آنجا که تمامی ناخالصی ها زدوده شود و ملتی کامل آفریده شده از مهر اهورایی در برابر لشگر ددمنش دول متفق شجاعانه پایداری می کرد و به هر روش در نابودی آن خصم سبع می کوشید. درکوران آن جنگ جهانبینی و جهانی عده ای در پی مطامع بیراهه خیانت پیمودند و برای جاه و مقام و کسب عنوان و نام خود را به بیگانه فروختند و منافع عالی ملت را قربانی آزمندی باطل فردی خود نمودند، بیگانه پرستان راه را باز نمودند بر اهریمن و آنجا بود که عاشقان ملت و سربازان دلیر و بی باک ایرانی کسانیکه دغدغه نام و نان نداشتند و خود نشان ملت بودند اما بی نشان زندگی می کردند آنان که فرماندهیشان در فرمانبری از خواسته تاریخی ملت بزرگ ایران بود جایگاهشان خفتن در خاک میهن در گورستان شد ، خادمین ملت در راه میهن جان باختند و خائنین به ملت به مصادر قدرت رسیدند اما وطن فروشان در مغاک نمور زنده بودن دست و پا زدند و به خیال باطل خود و اربابانشان کار ملت ایران به پایان رسیده و خوشحال از این ناخجسته فتح مشغول سورچرانی بر پیکر به جا مانده از میهن بودند و ملت را نابود شده می پنداشتند اما بعضی ها مقاومت نشان دادند و جوانه های امید از پس جور زمانه سر برآورده هسته های مقاومت که نطفه اش در یورش دشمنان ایران ستیز در گرماگرم نبرد بسته شده بود در سالهای آتی چنان قدرتمند شد که ریشه تجزیه طلبان و میهن فروشان خود فروخته را بدرآورد و آنان را به سزای اعمال ننگینشان رسانید. چنین است سرانجام هرکه به ملت خویش پشت کند.

شاید بتوان گوشه ای از رخنه اهریمنان را در شمال غربی ایران زمین به تلاشهای رقت بار تجزیه طلبان در جدایی آذربایجان از ایران دانست باز هم همدستی با دشمنان قسم خورده این خاک و اینبار استعمار شوروی.

آنچه از شواهد و مستندات مربوط به آن دوره برمی آید در مذاکرات مسکو تصمیم گرفته شد از آذربایجان شوروی!!! گروههایی مرکب از اعضای حزب کمونیست، ارگانهای دولتی کارشناسان حقوقی- امنیتی و اقتصادی به آذربایجان اعزام شوند و رهبری این گروهها بر عهده عزیز علی اف محمد کریم اوغلی دبیر سوم کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی گذاشته شد.

اهداف توسعه طلبانه و شریر شوروی میرجعفر باقرادف دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان شوروی! را بر آن داشت که برای آشنا شدن با اوضاع آذربایجان از طریق نخجوان وارد تبریز شود او درباره این سفر می نویسد :"من بعد از سه- چهار ساعت از نخجوان وارد تبریز شدم در آنجا به یک گروه هفت- هشت نفره کودکان دختر و پسر برخوردم و خواستم با آنها گفتگو کنم با توقف اتومبیل من آنها پا به فرار گذاشتند من به آذربایجانی خطاب به آنها گفتم "بورا گلین" (بیایید اینجا) با شنیدن گفتار به زبان آذربایجانی آنها به سوی من آمدند به آنها گفتم خاک آذربایجان جنوبی!!! خاک اصلی خلق ماست. حکومت ایران هنگام تقسیم مملکت به استانها آذربایجان را این چنین نمایش داد (بر روی نقشه به آنها نشان دادم) که این دروغی بیش نیست. ببینید آذربایجان از اینجا تا اینجاست (با نشان دادن روی نقشه) درواقع خود تهران هم جزء آذربایجان است.

این تنها نمونه ای کوچک از طرح توطئه شوم برای مسموم نمودن ذهن نسل جدید توسط رهبران فاسد استعمار شوروی بود ( این جعلیات استعمار ساخته هم اینک نیز دستاویزتجزیه طلبان پان ترک است) .

پس از کسب اطلاعات کافی توسط سرویس امنیتی شوروی از استعداد نظامی آرتش ایران در منطقه ، سرانجام در ماههای اردیبهشت – تیر- 1320 (مه- ژوئن 1941) پیش از ورود ارتش سرخ به ایران در آذربایجان شوروی 52 گروه مرکب از 3816 نفر افراد غیر نظامی برای اعزام به آذربایجان آماده شده بودند از میان آنها 12 نفر از کادرهای بالای حزبی، 70 نفر از کادرهای حزبی 100 نفر از کارمندان موسسات شوروی، 200 نفر مأمور امنیتی، 400 نفر از افراد میلیس (پلیس شوروی)، 160 نفر از کارکنان راه آهن و 42 نفر زمین شناس- کارشناس نفت دیده می شدند برای رهبری این افراد، عزیز علی اف دبیر سوم کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان- شوروی برگزیده شده بود. این گروهها باید در ترکیب ارتش سرخ به ایران اعزام می شدند طی ماههای ژوئن- ژوئیه اتحاد جماهیر شوروی سه فقره یادداشت برای دولت ایران ارسال کرد و ارتش چهل و هفتم شوروی در مرزهای آذربایجان مستقر شد. ایران در آستانه حوادث شهریور 1320 بود. حوادثی که در سالهای 1945- 1946 در آذربایجان به وقوع پیوستند دولت ایران را برای نخستین بار در قرن بیستم در معرض خطر از هم گسیختگی قرار دادند ابتدا مجلس ایران و کابینه هایی که یکی پس از دیگری تشکیل می شدند، با ضعف و ناتوانی شاهد این رویدادها بودند. شاه و دولت به استثنای خودمختاری آماده برآوردن کلیه خواسته های آذربایجان بودند.پس از چندی لکن دیپلماسی ایران توانست با استفاده از توان خود، از یک سو نظر مثبت دول غربی را به دست آورده و از دیگر سو با جلب رضایت شوروی آنرا بی طرف نگه داشته و از "همبستگی جهانی پرولتاریا" دور سازد. این تجزیه ای که برای نخستین بار در آذربایجان محک خورد و ناکام ماند سالها بعد در افغانستان، آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نیز برای برخی از ملتها، فلاکت و بدبختی به بار آورد.

هجوم دشمنان که همانند حرامیان دزدی و چپاول را درچار چوب اندیشه های اهریمین کمونیستی خود نمایی می کردبرای ملتمان فاجعه می آفرید چنانچه در گزارشی که به تاریخ 2 آبان 1320 (24 اکتبر 1941) عزیز علی اف برای باقراف فرستاده، آمده است: در تبریز و شهرهای دیگر از طرف برخی سربازان ارتش سرخ دزدی و غارت مشاهده می شود آنها شبها تحت عنوان جستجوی سلاح به خانه های مردم وارد می شوند و پولهای آنها را می دزدند. گوزلیان معاون کمیساریای داخلی ارمنستان شوروی، اتومبیل یک ایرانی را مصادره کرده و آن را تصاحب نموده است. با وجود اصرار کمیسیون غنایم جنگی، او از پس دادن این اتومبیل سرباز می زند.

برای گسترش نفوذ در آذربایجان بنا به تصمیم کمیته مرکزی حزب کمونیست جهمهوری آذربایجان در مدتی کوتاه اداره مسلمانان قفقاز در باکو تأسیس شد. بنا به دستور میرجعفر باقراف در برنامه ای که برای آذربایجان تهیه شده بود قید شده بود که: "برای جلب هرچه بیشتر اهالی آذربایجانی به سوی ما در درجه نخست به دین و خدمتگزاران دین توجه کافی بشود." و اضافه می کند: "این کار برای آن نیست که آنها تکیه گاه حکومت شوروی خواهند بود بلکه برای این است که ما با دست این روحانیون کارهای زیادی می توانیم انجام دهیم."

در اردیبهشت-خرداد 1323 (ماه مه 1944) سید جعفر پیشه وری مدیر روزنامه آژیر به تبریز آمد: درباره تقویت کمیته ایالتی حزب توده از طریق جلب کادرهای آذربایجانی با او مذاکراتی به عمل آمد.

در 31 خرداد 1324 (21 ماه ژوئن 1945) استالین سندی "به کلی محرمانه" درباره "کارهای زمین شناسی و اکتشاف مناطق نفت خیز شمال ایران" امضا کرد . در این سند آمده است: "برای اجرای کارهای زمین شناسی و اکتشاف مناطق نفت خیز شمال، کمیساریای نفت اتحاد جماهیر شوروی و آذ نفت" یک مؤسسه مشترک هیدروژئولوژی تأسیس کنند. به بایباکوف صدر کمیساریای نفت اتحاد جماهیر شوروی و سلیمان وزیراوف رئیس "آذنفت" دستور داده شد که به تعداد لازم بریگاردهای اکتشاف از میان کارکنان صنعت نفت تشکیل شوند و با استفاده از قرارگاهی که تحت عنوان بخش هیدروژئولوژی در قزوین برپا شده است، آنها را به محلهای تعیین شده اعزام دارند. یعنی عملیات تجسس نفت می بایست تحت عنوان عملیات عملیات هیدروژئولوژی انجام می شدند. در تیرماه 1324 (اوایل ماه ژوئیه 1945) میرجعفر باقراف به مسکو احضار شد و در ششم همین ماه دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی قرار محرمانه ای تحت عنوان "تدابیر لازم در مورد سازماندهی جنبشهای جدایی خواهانه در آذربایجان و سایر شهرهای شمال ایران" صادر کرد. برای رهبری این جنبش جدایی خواهانه در آذربایجان تشکیل "فرقه دموکرات آذربایجان" پیش بینی شده بود. با طرح این موضوع کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی در طرحی پیش بینی کرده بود که کمیته ایالتی حزب توده در تبریز ضمن حمایت از تشکیل فرقه دموکرات، حزب توده را در آذربایجان منحل اعلام کند و از اعضای خود بخواهد که به فرقه دموکرات بپیوندند. در مذاکرات باکو تصمیم گرفته شد که سید جعفر پیشه وری به طور موقت رهبری فرقه دموکرات آذربایجان را به عهده بگیرد. بعد از اعلام موجودیت فرقه دموکرات روبرت روسو کنسول جدید امریکا در تبریز در ماه دسامبر با پیشه وری ملاقات کرد. باقرادف در گزارشی که برای استالین فرستاد این دیدار را چنین ارزیابی کرد: "به نظر می آید که کنسول امریکا در دیدار خود با پیشه وری دو هدف را دنبال می کرد: اولاً او می خواست بداند آیا دموکراتهای آذربایجان در صدد هستند که مسأله جدایی از ایران را در مطالبات خود بگنجانند؟ ثانیاً امکان اینکه دموکراتها گذشتهایی در مورد مطالبات اولیه خود بکنند چقدر است؟ روز 16 دی 1324 (روز ششم ژانویه 1946) را می توان فاجعه ای در تاریخ میهن به حساب آورد. در این روز تجزیه طلبان فرقه، زبان ترکی را به عنوان زبان رسمی اعلام کردند. روز دوم بهمن 1324 (بیست و دوم ژانویه 1946) حزب دموکرات کردستان، خودمختاری کردستان را در داخل ایران رسماً اعلام کرد و خیانتها و رذالتها تا به آنجا پیش رفت که از کوشش روسها برای اعلام "جمهوری گیلان" خبر می داد. سید جعفر پیشه وری نخست وزیر ! به میرجعفر باقرادف دبیر اول نامه ای ارسال داشت و از او خواهش کرد برای قشون تجزیه طلب فرقه لوازم و ادوات جنگی به شرط باز پرداخت بهای آنها فرستاده شود. با کمک افسران اعزامی از شوروی در آذربایجان یک ارتش مزدور ایجاد شد در بیست و ششم ژانویه 1946 مجلس شورای ملی ایران استعفای حکیم الملک را پذیرفت در روز 27 ژانویه تشکیل دولت جدید به قوام السلطنه سپرده شد. برای خروج از بحران قوام به همراه هیأت ایرانی مذاکرات اساسی با مولوتف ونیز دوبار با استالین انجام دادند قوام در هر دو دیدار خواستار خروج نیروهای شوروی از ایران تا پیش از 11 اسفند 1324 (دوم مارس 1946)، کمک معنوی شوروی ها برای حل مسأله آذربایجان و تعیین سفیر جدید شوروی، شد در جریان گفتگوها، مولوتف پیشنهاد کرده بود که وزارت امور خارجه و وزارت جنگ ایران رژیم آذربایجان را به رسمیت بشناسد که قوام این پیشنهاد را نپذیرفت. پس از گفتگو های طولانی استالین اظهار داشت: که مسأله خروج نیرو های شوروی از ایران از طریق سازش میان دولتهای شوروی در ایران به طور مثبت حل شده است. که اعلام این تصمیم شوروی مبنی بر خروج نیروهای ارتش سرخ از ایران نابودی پایه های استعمار ساخته فرقه دموکرات را سبب شد. در سایر نقاط ایران نزد کسانی که که جلب تبلیغات شوروی شده بودند ایمان بدون قید و شرط به اتحاد جماهیر شوروی به بی اعتمادی مبدل شد. این اقدامات هراس شدید سید جعفر پیشه وری و هم پالکی هایش را برانگیخت چنانکه وی در صحبتهایی به رؤسایش گفت: "بعد از خروج ارتش سرخ شما باید خود را کنار بکشید و در کارهای ما مداخله نکنید تا ما بتوانیم اهالی شهرها و روستاها را با شستشوی مغزی بسیج کنیم و یا اینکه اجازه دهید ما تمام نیروهای خود را بسیج کنیم و با تمام دموکراتهای موجود در ایران رابطه برقرار کنیم به تهران برویم و حکومت مرکزی را سرنگون ساخته خود در سراسر ایران حکومت را به دست گیریم اما اگر شما به ما دستور دهید که اختلاف با حکومت ایران را از طریق مسالمت آمیز حل کنیم ما به شما می گوییم چشم و در اینصورت خواهش می کنیم به ما رهبران اجازه دهید به اتحاد شوروی یا کشوری مثل بلغارستان مهاجرت کنیم)).

این چنین بود که طبل توخالی فرقه دموکرات که سالها به قدرت فداییان ترک خود می نازیدند در یک لحظه نیست و نابود شد این مرتجعین مذبذب تجزیه طلب ترسو حتی یک روز تاب مقاومت در برابر ملت ایران رابدون حمایت استعمار نداشتند و نتوانستند تحمل بیاوردند.

در قیامی سرافرازانه در 21 /آذر(روز گریز اهریمن) همان سال ملت ایران و دلاورانه آذر آبادگانی بر تجزیه طلبان بی هویت تاختند و ایران را از لوث وجود ناپاکشان پاک کردند،هنوز آرتش شاهنشاهی به دروازه های شهر نرسیده بود که غریو پیروزی مردم برتجزیه طلبان فرقه ی دموکرات فضای شهر را پر کرده بود و مردم آذری با گل شیرینی به استقبال همیهنانشان که برای آزادی آنها آمده بودند رفتند این چنین بود پایان یکی از شوم ترین توطئه های جهانی برای تجزیه خاک مقدس ایران پایان تلخ و در آور و عبرت انگیز برای ناکسانی که خیال تجزیه ایران زمین را در سر می پروراندند و می پرورند.

چندی پس از فرار سران فرقه به کشور اربابشان شوروی چند تن از سران فرقه به زندان افکنده و تبعید فرستاده شدند نظیر مهتاش وزیر کشاورزی فرقه و اسماعیل شمس، مدیر روزنامه آذربایجان ارگان رسمی فرقه دموکرات آذربایجان و یا اعدام محمد بی ریا شاعر ضدفاشیست و مبلغ کمونیست که مغضوب واقع شد مرگ پیشه وری آینه عبرتی برای وطن فروشان است او که تمام عمر بی ارزشش را در راه نوکری استعمار روسیه و شوروی بود مزد این وطن فروشی را دریافت کرد و در یک سانحه ساختگی توسط مقامات کمیسری خلق در امور داخلی (کا گ ب) به درک واصل شد.
سیاست شیطانی "ولیکاروس" مقامات روس ریشه در ایرانی ستیزی همه مقامات روس در همه دوران ها دارد روسها به طور ذاتی نفرتی افسار گسیخته نسبت به ایرانیان دارند.
شوروی ها استخوان لای زخم فرقه دموکرات را برای نقشه های شیطانی توسعه طلبانه خود به وجود آوردند و باقی گذاشتند، حتی پس از شکست آنها در ایران بقایای آن را نگه داشتند تا در آینده از آنها استفاده ابزاری کنند باید متذکر شد که پس از فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی و حزب کمونیست، پان ترک های جمهوری باکو از لاشه نیمه جان فرقه دموکرات دست برنمی دارند و طرز تفکر این دکان ورشکسته و آبرو باخته را برای سوداگرهای احتمالی سرپا نگه داشته اند.

متن نامه سید جعفر پیشه وری به استالین برای کمک به تجزیه آذرآبادگان